چند روزیست انگار احساسم را کسی خنثی کرده باشد
هم منتظرم هم بی خیال!!!!
نمیدانم چطور این دو را با یکدگر جمع کرده ام؟؟؟
چشم انتظار نیستم، بگمانم آخر واقعه را خوانده ام
و روزی که هرچه تلاش کردند نشد که نشد..
نفس می کشم، راه می روم، می گویم و می خندم
اما نه مثل همیشه
دیگر شبیه همیشه نخواهم شد
کسی مرا زنده به گور کرده است
اگر روزی پیدایش شد
قصاص نمی خواهد
عفوش کنید
بگذار بداند یک بانو چقدر می تواند مهربان باشد
با خود کنار آمده ام
بخشیدمت..
منِ تنها/شهریور/94
تاریخ : یکشنبه 94/6/29 | 11:0 صبح | نویسنده : باران.. | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.